علمی،آموزش،تخصصی معماری

ساخت وبلاگ

طراحی داخلی گروهی از کارهای مختلف را توصیف می کند که در عین حالی که مرتبط با پروژه میباشد مرتبط با تبدیل آن به تنظیمات موثر برای طیف وسیعی از فعالیت های انسانی است. طراح داخلی کسی است که چنین پروژه هایی را انجام دهد. طراحی داخلی حرفه ای چند بعدی است که شامل توسعه مفهومی، ارتباط با ذینفعان پروژه و مدیریت و اجرای طرح است.
در لغت نامه ی وبستر، طراحی داخلی چنین تعریف شده است: "هنر یا عمل برنامه ریزی و نظارت بر طراحی و اجرای معماری داخلی و مبلمان"

تاریخچه حرفه ای طراحی داخلی

در گذشته، فضای داخلی به طور غریزی به عنوان بخشی از پروسه ساختمان قرار داده می شد.حرفه طراحی داخلی نتیجه ای از توسعه جامعه و معماری پیچیده ای شده است که ناشی از توسعه فرآیندهای صنعتی است.پیگیری استفاده موثر از فضا، کاربر رفاه و طراحی عملکردی به توسعه حرفه ای طراحی داخلی معاصر کمک کرده است.

دکوراتور داخلی ساختمان و طراح داخلی

حرفه طراحی داخلی به وضوح تعریف نشده و پروژه های انجام شده توسط یک طراح داخلی به طور گسترده ای متفاوت است. عباراتی مانند دکوراتور و طراح اغلب مترادف استفاده می شود. با این حال، تمایز میان اصطلاحات وجود دارد.

دکوراتور داخلی

واژه دکوراتور داخلی در اواخر قرن نوزدهم اوایل قرن بیستم پدید آمده است.به آن دسته از دست اندرکاران گویند که که در تنظیم داخلی در سبک های مختلف تخصص دارد. در این متن سبک اشاره به یک ترکیب بندی بر اساس یک تصویر از یک ایده خاص، زمان، مکان، و غیره به عنوان مثال : ویکتوریا، گرجستان، دکو، هنر مدرن، و غیره دارد. اصطلاح دکوراتور داخلی نیز نشان می دهد تمرکز بر جنبه های زینتی و متحرک از داخل کابین، مانند رنگ، مبلمان، مبلمان قالبگیریهای و قاب سازی، طراحی دارد.

طراح داخلی

جامعه طراحان داخلی امریکا(ASID) طراح داخلی را چنین تعریف می کند: " متخصصی برای طراحی فضاهای داخلی، با عملکرد و کارایی بالا که تخصص خود را از طریق آموزش های رسمی کسب کرده است."
طراح داخلی مستلزم آن است که تاکید بر برنامه ریزی، طراحی کاربردی و استفاده موثر از فضا که در این حرفه وجود دارد، در مقایسه با تزئین فضای داخلی بیشتر باشد.طراح داخلی می تواند پروژه هایی که شامل تنظیم فاصله های طرح اولیه را در داخل یک ساختمان و همچنین پروژه هایی که نیاز به درک درستی از مسائل فنی مانند آکوستیک، نور، دما، و غیره دارند را انجام دهد.
اگرچه یک طراح داخلی ممکن است لایه ای از فضا را بسازد، وی ممکن نیست فضارا بدون داشتن تصویب یک معمار بسازد. به همین دلیل است که بسیاری از طراحان داخلی تمام تحصیلات خود را برای یک معمار خوب شدن می گذرانند.طراح داخلی ممکن است مایل به تخصصهایی از انواع طراحی داخلی برای توسعه دانش فنی خاص به آن منطقه باشد.

تخصص معماری داخلی

مسکونی

طراحی مجتمع های مسکونی طراحی داخلی اقامتگاه خصوصی است.

بازرگانی

دکوراسیون داخلی یک آرایشگاه زنانه در همدان

طراحی تجاری دربرگیرنده طیف گسترده ای از تخصص های زیر است: خرده فروشی : شامل مراکز خرید، فروشگاه، فروشگاه تخصصی، تجارت و نمایشگاه های تجسمی است. برند تجسمی و فضایی : استفاده از فضا به عنوان یک رسانه به بیان نام تجاری شرکت ها شرکت : طراحی دفتر شرکت برای هر نوع کسب و کار بهداشت و درمان : طراحی بیمارستان ها، امکانات کمک های زندگی، ادارات پزشکی، دفاتر دندانپزشک، امکانات روانپزشکی، آزمایشگاه ها، امکانات پزشکی ویژه مهمان نوازی و تفریح ​​: شامل هتل ها، متل ها، تفرجگاه ها، کافه ها، رستوران ها، باشگاه های سلامت و چشمه های معدنی، و غیره رسمی و سازمانی : ادارات دولتی، موسسات مالی (بانک ها و تعاونی های اعتباری)، مدارس و دانشگاه ها، آرایشگاه ها، امکانات مذهبی و غیره مراکز صنعتی : ساخت و امکانات آموزشی و همچنین امکانات صادرات و واردات

دیگر

مناطق دیگر این تخصص عبارتند از : طراحی نمایشگاه و موزه، طراحی رویدادها (از جمله مراسم ها، کنوانسیون ها و کنسرت)، تئاتر و طراحی با کارایی، طراحی در تولید فیلم و برای تلویزیون .

حرفه

آموزش و پرورش

مسیر های مختلفی وجود دارد که فرد می تواند تبدیل به یک طراح داخلی حرفه ای شود. همه این مسیرها شامل نوعی از آموزشها است.کار کردن با یک طراح حرفه ای موفق، روش غیر رسمی آموزش است و قبلا شایعترین روش آموزش و پرورش بوده است.

شرایط کاری

طیف گسترده ای از شرایط کار و فرصت های شغلی داخل طراحی داخلی وجود دارد.شرکت های بزرگ و کوچک اغلب طراحان داخلی به عنوان کارمند در ساعت منظم استخدام مینایند.

درآمد

درآمد طراحان داخلی با توجه به کارفرما و تجربه و شهرت فردی انها متفاوت است.برای پروزه های مسکونی طراحان داخلی خودکار عمل می کنند و درآمد هر یک از انهامعمولا هزینه هر یک ساعت به علاوه یک درصد از کل هزینه مبلمان، روشنایی، آثار هنری، و دیگر عناصر طراحی است.

سبک های داخلی

در تلویزیون

طراحی داخلی یک جنگ تلویزیونی در انگلستان شده است؛ برنامه‌های عمومی دکوراسیون داخلی شامل ۶۰ دقیقه دوباره سازی در ITV تغییر دادن اتاقها در BBC و فروش خانه‌ها در کانال۴. معماران داخلی معروفی که در شکل گرفتن این برنامه‌ها کار می کنند از جمله لیندا بارکر و لارنس لیولین-برون . در ایالات متحده شبکه TLC برنامه‌های عمومی با عنوان فضاهای تجاری را پخش می کندکه برنامه ای با ساختاری شبیه به برنامه‌های در انگلیس دگرگونی در اتاقها است.

چاپ و روی اینترنت

مستند مجلات طراحی داخلی داخل خانه ها، مبلمان، لوازم خانگی، منسوجات و معماری معمولا در یک قالب بسیار خاص و یا درست میشوند . همچنین ممکن است از کافه ها، خانه های تاریخی، زندگی سازگار با محیط زیست باشند . هر مطلبی یا نشریه اغلب به عنوان "چگونه به" عمل می کند و طراحان داخلی را همان اندازه که به استیلها و دکورها راهنمایی میکند به آنها میگوید به روز باشند و آنها را از اخبار روز طراحی داخلی و آخرین روندها مطلع می کند.

طراحان داخلی برجسته ساختمان

دکوراتور های طراح داخلی ساختمان اولیه دیگر:

  • سیبیل کولفکس
  • دراپر دوروتی
  • پیر فرانسوا لئونارد فن تاین
  • سیری موآم
  • السی دی ولف

بسیاری از طراحان داخلی مشهور قرن بیستم هیچ دوره تخصصی ندیدند.خواهر پریشی، دنینگ رابرت و وینسنت فورکید، جویس کری، ویرسلر کلی، استفان بودین، جفری ژرژ، امیلیو تری، کارلوس د بستیگویی، پتروزینو نینا، مونگیاردینو لورنزو، بلبل دیوید هیکس، کریس وولز و بسیاری دیگر از نوآوران روند تنظیم جهان در طراحی و دکوراسیون بودند.

جستارهای وابسته

کارها و اثرها

  • انجمن طراحان داخلی آمریکا
  • معماری
  • طرح
  • موسسه طراحی داخلی بریتانیا
  • روانشناسی روانشناسی محیط زیست و طراحی داخلی
  • دوره های معماری داخلی
  • بانک عکس طراحی داخلی
  • مقررات طراحی داخلی در ایالات متحده
  • روانشناسی روانشناسی محیط زیست و طراحی داخلی
  • مقررات طراحی داخلی در ایالات متحده
  • رنگ

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 449 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 19:30

پیش از اسلام

پس از اسلام

از شش شیوه معماری ایران دو شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و چهار شیوهٔ دیگر مربوط به دوره اسلامی می‌باشد. غربی‌ها برای شیوه‌های اسلامی نام‌هایی را به کار می‌برند مانند شیوه‌های اموی و عباسی.

 

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 468 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 18:13

کلیه بررسی‌ها و کاوش‌های باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد می‌رسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بویژه علل مذهبی، توسعه و تکامل یافته‌است.

معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هریک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.

 

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 465 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 18:11


مبانی نظری فولدینگ

بیاموز،تجربه کن و از تاویل دست بکش.زندگی، تنهاحاوی امر مجاز است. ساخته شده از مجازها،رویدادها و تفردها.        " ژیل دلوز"

 
    معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود.فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد .

فلسفه دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است . به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است . از نظر دلوز ، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است . وی در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی (1972) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد . از نظر دلوز ، خرد هر جایی است .
فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد . از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد . زیر بنا و روبنا وجود ندارد . فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد . این فلسفه در پی از بین بردن دو گانگی هاست .

فولد یعنی چین و لایه های هزار تو ، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر ، همه چیز در کنار هم است ، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد ، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست ، همه چیز افقی است . به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند . فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است .

فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : " جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . " دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .

یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام " ریزوم " در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .

این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم  ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .  

 

داريوش شايگان ، انديشمند معاصر ، دراين باره مي نويسد :

 

« به زعم آنان – دلوز و گاتاري – تفكر غرب قرن ها در استيلاي الگوي درخت وار بوده است . همه رشته هاي مطالعاتي ، اعم از گياه شناسي ، الهيات و هستي شناسي از اين الگو تاثير پذيرفته اند . فلاسفه همواره در جست و جوي بنياد و ريشه بوده اند . آنها نظام هاي رده بندي شده ايجاد كرده اند كه شامل مراكز توليد معاني و مفهوم سازي ودستگاههاي خودكار مركزي ، همچون حافظه هاي سازمان يافته بوده است »  .

 

« در نقطه مقابل نظام درخت وار ، ريزوم و چنر پارگي قرار دارد . ريزوم در نفس خود معتقد است تعددي آزاد زقيد يگانگي ، نظام مبتني بر تعدد قطعاً يك ريزوم است و با ريشه و انشعابات آن تفاوت دارد . ريزوم خود صورت هاي گوناگون دارد . از گشترش سطحي منشعب در همه ي جهات گرفته تا برآمدگي و غده . پس ريزوم عامل ارتباط و دگرزايي است و امكان ايجاد شبكه اي بي پايان را فراهم مي كند ، زيرا هر نقطه از آن مي تواند به نقاط ديگر آن وصل شود . برخلاف درخت كه در نقطه اي ثابت ريشه مي گيرد ، ريزوم حتي هنگامي كه شكسته يا از هم گسسته شود ، باز مي تواند حيات خود را از سر گيرد و در جهت هاي ديگر رشد كند . ريزوم در عين آن كه لايه لايه و وابسته به مكان است ، مي تواند از جاي خود بركند و به پيش رود و حلقه هاي پيوند و شبكه هاي ارتباطي جديد ايجاد كند . اينخاصيت پيامدهايي دارد : ريزوم مي تواند سبب ارتباط نظام هاي بسيار متفاوت و حتي متجانس شود ، ريزوم متشكل از واحدهاي مختلف نيست ، بلكه از تجمع جهت هاي گوناگون تشكيل شده ، نه آغازي دارد و نه پاياني ، هميشه در بين راه است . ماهيت آن بي وقفه تغيير مي يابد . بنابراين عامل دگرديسي دائمي است . مانند درحت ، حاصل توليد مثل نيست ، بلكه ضد تبار است . حافظه اش كوته زمان است و بنابراين ضد خاطره است . برخلاف گرته ها و طرح هاي نقاشي كه مدام عين خود را توليد ميكنند ، ريزوم نقشه اي است كه همواره قابليت بر هم خوردن ، ايجاد پيوند ، واژگون شدن و تغيير را دارد و راههاي ورود و خروج آن متعدد است .

 

ريزوم نظامي فاقد مركز و رده بندي ، عاري از دلالت و بدون راهبر است . مانند درخت در قالب فعل « بودن » متحقق نمي شود ، بلكه چون به طور نامحدود گسترش مي يابد ، شبكه اي از حرف ربط (  و . . . و . . . ) را به هم مي تند . از همين رو قادراست فعل بودن را از ريشه بركند و آن ها را هزار تكه كند » .

 

دلوز هم مانند دريدا قرائت تك معنايي را مردود مي داند و معتقد است به قرائت ها و تفسيرهاي مختلف و تفاهم ، تعامل و تحمل اين قرائت ها نسبت به يكديگر و در كنار يكديگر است .

 

شايگان دربارة نظردلوز مي نويسد :

 

هيچ واقعه ، هيچ پديده ، هيچ كلمه و هيچ انديشه اي وجود ندارد كه معاني متعدد نداشته باشد . نتيجتاً تنها جهان قابل شناسايي ، جهان تمايزها است و يا به عبارتي جهان تفسيرها ، زيرا ارزيابي اين چيز و آن چيز و كار ظريف سنجش چيزها و معاني هر يك به والاترين هنر فلسفه يعني تفسير تعلق دارد . هيچ چيز خارج از تفسيرهاي متنازع وجود ندارد »  .

 

بابك احمدي ، مولف و محقق معاصر ، درباره ي انديشه ي دلوز مي نويسد: « راه هاي بي شمار به خانه اي مي رسند ، درهاي متعدد قصر باز و بسته مي شوند . همه چيز چند گونگي معنا را تثبيت مي كند » .

بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .

نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .

دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند  ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .  

گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : " فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . " در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .

معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .

در فیلم نابودگر 2 ( Terminator 2   ) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .

در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : " فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،... همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند ... انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . "

پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه " Weak   Form    " یا " فرم ضعیف " را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .

 

معماري ارگانيك نام ديگري استكه مي توان به معماري فولدينگ لقب داد ، زيرا ساختمان هاي ساخته شده به اين سبك با توجه به شرايط محيطي شكل مي گيرند و گسترش مي يابند .

 

تاكنون درايران هيچ ساختماني به سبك فولدينگ ساخته نشده است . راسته هاي مجاور هم در بازارهاي سنتي ما ، نزديك ترين شكل كالبدي با مفهوم فولدينگ است .

 

  

 

هستي شناسي دلوز , آيزنمن و خلاقيت.   "جميز ويليامز"

 

اگر چه دلوز زمينه اي را كه مي بايد خلاقيت در آن رخ دهد اساساً مسئله دار مي شمرد, با اين وجود فلسفه او در قبال محيط, فلسفه اي مترقي و پاسخ گو است, عدم توانايي در اصلاح و در نتيجه آن تسليم و بي تفاوتي , از مسايلي غير قابل اجتناب ناشي نمي شود, همچنين طبيعت مسئله دار چيزها ما را از شناخت وجه مهم يا برجسته محيط باز نمي دارد. بر عكس, ما تنها در باز تعريف فلسفي و تصديق خلاقانه آن وجوه است كه مي توانيم پيش برويم . اين نوع نگرش در تركيب كار كردهاي باز شناختي و ابداعي حاصل مي شود . ما به اجبار وجوه مهم جهان مان را از طريق بيان آنها در قالب شيوه هاي نوين, شيوه هايي كه ناگزير آن وجوه را تغيير خواهند داد, فراچنگ ميآوريم .اين تركيب ضروري باز شناخت و خلاقيت, به بهترين صورت در آثار دلوز و در عملكرد دو گانه مفهوم كليدي((شدن)) قابل درك است.او هستي شناسي ((شدن)) را آن جا مطرح مي سازد كه واقعيت, در حال سيلان يا تفاوت گذاري است( و توهم ثبات و هويت مي تواند آن را كتمان نمايد ). هم چنين از نظر او, ((شدن)) خلاقانه تنها روشي است كه مي تواند فرايندهاي واقعي و بنيادين تفاوت گذاري يا تغيير دايمي نهفته در چيزهاي ظاهراً ايستا را تصديق نمايد . بدين سان, وجوه برجسته محيط در فرايند ((شدن)) قرار خواهند گرفت . اين بدان معناست كه هر گونه تلاش مبتني بر خلاقيت, ثبت انفعالي آن چه را كه در فرايند تغيير است با تصديق فعالانه آن فرايند, پيوند مي دهد . بدين علت , واقعيت در اساس مربوط به ((شدن)) است و تصديق خلاقانه ((شدن)) نيز, به گونه اي اثباتي به شيوه بودن چيزها مرتبط است. اين ارتباط آنگاه رخ مي دهد كه يك معمار, ((شدن)) را در يك سايت واقعي, و در ساختمان يا طراحي نو بيان كند .در نتيجه اين نقش مركزي((شدن)), تاثير دلوز بر معماري , با پيوند كاملاً آشكاري كه ميان فلسفه تمايز و تلاشي وتكثرگرايي فراق زده معماري پسامدرن وجود دارد, تفاوت زيادي پيدا مي كند. كار دلوز به راديكال ترين و افراطي ترين مدرنيسم منجر مي شود, چرا كه از هر گونه ايدهآليسم و هر نوع جست و جوي هويت هاي انتزاعي ثابتي چون فرم ناب دوري مي گزيند. هستي شناسي((شدن)), در مقابل پيشرفت و ترقي, كه مبتني بر حركت به سوي ايده آلها يا خاستگاه هاي از دست رفته است, مقاومت مي كند . در عوض, بيان گر حركتهاي ناب, در قالب دگرگوني ها يا تفاوت گذاري هاي شايسته و در خور است: يعني, دگر گشتي 33 كه نيازمند ارجاع به هويت هاي متمايز يا نقاط ارجاعي ثابت نيست. با اين حال, اين هستي شناسي و تاييد و تصديق ((شدن)) تعيين پذيري را مد نظر دارد: ((شدن)) نه بر مبناي آشوبي اصيل, بل بر پايه نسبت هاي نامعين در ميان حركات يا فرايندهاي معين توجيه مي يابد .پيتر آيزنمن, معمار آمريكايي , تعريف دلوز از امر مسئله دار را در باز سازي عظيم پارك ربشتاك در حاشيه فرانكفورت پي مي گيرد. او كارش را از رابطه مسئله دار ايده ها آغاز مي كند تا روشي نوين را در نگرش به رابطه معماري و محيط بسط دهد: (( معماري مي تواند  ]   ...  [   نوعي از رويداد را مطرح نمايد, كه در آن تفسير و تبيين محيط مسئله دار شده است...)). آيزنمن بر مسايل گسترده و تكرار شونده اي پافشاري مي كند كه معماران زماني كه برنامه كاري شان متضمن طراحي شهري در زمينه هاي هم تافته تاريخي, اجتماعي و فناورانه است, با آن مواجه اند.در پاسخ به اين برنامه, او از مسئله ها كه در طلب راه حل اند به سمت مسئله سازي كه حاوي اين واقعيت است كه مسايل ويژه نمي توانند به يك باره و براي هميشه حل شوند . و مي بايد بخشي از فرايند خلاقه باشند, حركت مي كند . اين فرايند, در باز شناخت اين امر كه رابطه نا معين ميان ايده ها مي بايست در معماري مورد تبيين قرار گيرد, آشكارا با انديشه دلوز مرتبط است .از اين رو, آيزنمن مفاهيم دلوزي تا  فولد و رويداد را به عاريه مي گيرد تا به ايده هاي كليدي اي كه در سايت, تاريخ و آينده ربشتاك حضور دارند انسجام بخشد  :    ((در ايده فولد , فرم پيوسته بوده و هم چنين اتصال دهنده نسبي نو و ممكن ميان افقي و عمودي, پيكره و بستر  ]   ...  [   است . موضوع جديد از نظر دلوز ديگر قالب بندي فضا نيست, بلكه نوعي مدولاسيون موقتي و گذراست كه مستلزم تغيير و تحول ماده است . ))

 

آيزنمن مسئله رابطه ميان ايده هاي پيكره و بستر در معماري را, تحت عنوان تعامل ميان زمينه ساختن ( خطوط ارتباطات و حمل و نقل , فضاهاي شهري و مرزها) و ويژه ساختن مورد توجه قرار مي دهد . او دو شيوه رايج تفكر در مورد اين مسئله را كه گويا به صورت راه حل در آمده اند , در نظر ميآورد.

 

در اولي, زمينه گرايي پيكره بستر , ((رابطه اي وارونه پذير و تعاملي ميان بلوكهاي ساختماني و فضاي خالي ميان آنها))را پيش فرض مي گيرد, كه در اين صورت مسئله مشخصاً , مربوط به ساختمان ها و فضاهاست . معمار((در هر زمينه تاريخي ساختارهاي پنهان و بالقوه اي را كه قادر به شكل دادن شهر سازي حال حاضر)) مشخص مي سازد. اين زمينه گرايي پسامدرن, مانع مي شود كه رابطه پيكره و بستر به صورت تاثيرات اجتماعي و فناورانه اي كه ممكن است مستلزم رويكردي تحول آفرين به فضا باشند, در آيد . در اين نگرش هر مسئله اي از طريق به كارگيري مجدد رابطه هاي تاريخي پيكره بستر در زمينه هاي جديد, حل مي شود . ساختمان هاي جديد, از فرمهاي تاريخي تقليد و شبكه هاي تاريخي را تكرار مي كنند تا به يك پيوستگي آرام ميان گذشته و حال دست يابند و رابطه هاي بستر پيكره موفق گذشته را باز توليد كنند (ميدانهاي پسامدرن يك نمونه عالي از اين نوع است). دومي كه مبتني بر جدا سازي بلوك نقطه اي يا صفحات خطي در بستري بكر و دست ناخورده است, بستر و زمينه را با ايجاد نوعي نا پيوستگي در ميان آنها آزاد و رها مي سازد.اين عمل توصيفي است از رايج ترين شكل مدرنيسم در معماري, جايي كه محيط هاي محلي تحت عنوان عملكردگرايي و مجموعه اي از اصول زيباشناختي غير تاريخي از ساختمانها منقطع شده اند. بلوك ساختماني مدرن, كه بر روي پيلوتي هايش و بر فراز جزيره اي از چمنزار و جاده آسفالته شناور است, محصولي از اين گسيختگي آگاهانه بستر و پيكره است . تنها ارزش آن, بر خلاف زمينه گرايي, در اين است كه به شيوه اي انقلابي پاسخ گوي مسايل نوين مربوط به ازدحام و آلودگي بستر است.با اين حال, از نظر آيزنمن , هيچ كدام از اين رها يافت, ((پيچيدگي حقيقي پديده را شرح نمي دهند.))او در زمينه توسعه شهري فرانكفورت , اين انتقاد متداول را باز مي گويد كه جدا سازي يك ساختمان, ساكنان آن را از بستر و زمينه اي كه تهي و خالي مي شود, قطع مي كند.فضاهاي متروكه اي كه در زير و در ميان توسعه هاي شهري مدرن قرار دارند, گواهي بر اين راه حل هاي اشتباه در قبال مسئله بستر پيكره اند. با اين وجود, راه حل ((زمينه گراي)) پسامدرن, از آن جايي كه فاقد عمق و ژرف انديشي است, و مي توان ريشه هاي آن را در تمركزش بر مجموعه اي محدود از ساختارهاي تاريخي يافت كه در توسعه هاي جديد پذيرفته شده اند,  مورد حمله قرار مي گيرد.الزام ايجاد پيوستگي در ساختارها, در توجيه ارزش اصيل فرم ها و طرح هاي تاريخي ناتوان است . در واقع, توسعه هاي زمينه گرا با وجود تاريخ مندي ظاهري و سطحي شان از همان مسئله جدا سازي رنج مي برند, چرا كه آنها گستره وسيعي از شرايطي را كه به موفقيت و ارزش توسعه ها ي قلبي راه مي برد مورد توجه قرار مي دهند , غم غربت و احساساتي گري كم مايه, هرگز واقعيت هاي چند بعدي زندگي معاصر را مد نظر قرار نمي دهد.باز سازي پسامدرن, كه متكي بر باز نمود هم دلانه سطح نماها و حفظ فضاهاي  اجتماعي پر اهميت است, به ندرت مي تواند به توان و قدرتي اصيل و يكپارچگي اجتماعي نايل شود, چرا كه علت اصلي آنها خود فضا به تنهايي نيست.

 

اين انتقادها آنقدر كلي هستند كه نمي توانند بر بحث مبهم و غير سازنده مدرن پسامدرن تاثير گذار باشند. با اين وجود آنها در برجسته كردن وجوه كليدي نظريه آيزنمن به كار ميآيند.اولاً , نظريه هايي كه بر پايه مسئله راه حل هستند در ايجاد رابطه((كهنه با نو))كه تحولي دو سويه است ناتوانند . آنها بر پيوستگي كامل يا انفصال حاصل از انقلاب و دگرگوني تمركز مي كنند. دوماً , آنها قادر به تحليل رابطه بستر با پيكره, كه دايم در حال تغيير و تحول است, نيستند. مسئله اين نيست كه ساختمان جديد در درون فضاهاي شهري تنش ميآفريند.آن فضاها همواره درگير تنش ميان بستر و پيكره اند, زيرا : اولاً رابطه لزوماً مشكل و هم تافته است, دوماً آن را رابطه در درون يك زمينه اجتماعي هميشه متغير واقع مي شود. بدين سان, در طرح ربشتاك, آيزنمن نشان مي دهد كه چگونه از لحاظ تاريخي درخواست خانه سازي عمومي ارزان و مقرون به صرفه و در خواست ارتباطات خوب, فشارهاي متناقضي را بر معماران وارد ساخت.((راه حل))مدرن, اين تناقض را جدا سازي پيكره و بستر پنهان ساخت, اما از ظهور مجدد مسئله در فضاهاي خالي ايجاد شده در ميان بلوكهاي مدرن آسيب ديد . او هم چنين نشان مي دهد كه چگونه امواج ابداع و نوآوري در امر ارتباطات, طرح هاي شهري مستقر را تحت فشار قرار داد. در واقع, چالش معماري او ناشي از انقلاب رسانه اي الكترونيكي و در نتيجه از عموميت جديدي است كه به تجربه اي متفاوت و بر گرفته از رسانه منتهي مي شود :   ((در عصر رسانه ها, ابژه ها ديگر به اندازه رويدادهاي زمان بند معنادار نيستند.))در پاسخ, آيزنمن پايه هاي تقابل پيكره بستر را از طريق محو و تار كردن تمايز سست مي كند . او عمل تا شدن را در عرض و طول خطوط به كار مي گيرد تا بي ثباتي را در مرزهاي سايت ربشتاك و همچنين در درون فضاهايي كه ساختمان منفرد مشخص كننده آن هستند, ارايه كند.رابطه ميان پيكره ها و بسترهاي كهنه و نو , آن جا كه تاهاي (فولدهاي) پلان, نما و روابط پيكره بستر, روابط كهن و همچنين روابط نو را به خاطر ميآورد, روشن و آشكار مي شود. ( براي مثال مرزهاي كهنه و نوي سايت, در درون خود سايت توسعه مي يابند). جان راچمن در مقاله اي در باب استفاده آيزنمن از مفهوم دلوزی تا ( فولد) , بر پيچيدگي اين مضنون توجه كرده است :ربشتاك در سه بعد تا مي خورد . با اين حال يكي از آنها تنها به يك ((الگو)) ي شهري مربوط نمي شود , بلكه يك ((بافت)) شهري است كه بر آن الگويي كه در طول اين خط تا خورده است, نقش بسته, و بدين سان پيچيده تر مي شود   ]   ...  [   بنابر اين پيرامون قطعه زمين, لبه معين خود را از دست مي دهد, و در عوض تبديل به بعدي از يك حركت تا شده بي مركز مي شود .

 

از نظر آيزنمن, اين تاثير داراي تعريفي واضح نيست, بلكه آنچه ظهور مي يابد , نامشخص و مبهم است: ((در اينگونه جابجايي, نو به جاي اينكه متمايز از كهنه ادراك شود, صرفاً تا اندازه اي در رابطه با آنچه هستند واضح و مبهم به نظر مي رسد. پس اين وضعيت ابهام و ناواضح بودگي , امكان محو كردن يا جابجايي كليت را كه هم كهنه و هم نو است, داراست.))آيزنمن طرحي را ارايه داده است كه از ((راه حل)) نا پيوستگي شهري مدرنيستي دوري مي گزيند, در همان حال كه به فشارهاي هم زمان, بدون بازگشت به غم غربت نامتناسب زمينه گرايي پسامدرن پاس جابجايي مسئله بستر پيكره گواهي بر ارزش زيباشناختي اي كه در درون يك مسئله و در نتيجه ((شدن)) رشد مي يابد , و نه چنان پاسخي نهايي به يك مسئله, و در نتيجه بودن و جوهرها.بدون مركز)), ((مبهم و ناواضحي بودگي)), و ((جابجايي)))تمايز پيكره بستر و گذشته حال را به گونه اي موثر و مترقي مورد چالش قرار مي دهد. اما آيزنمن اتخاذ نموده, چيزي فراتر از اين نمونه خاص را در نظر دارد . تحليلهاي او, با اخذ مجموعه اي از ايده هايي كه به گونه اي مستقل عمل كرده اند , و با عرضه مجدد آنها در ساختاري مسئله دار , سه خواست بنيادين را كه به فرضيه دلوز در باب هستي شناسي شدن باز مي گردد, شامل مي شوند :

 

الف) هر فرم واقعي هر زمان در حال تغيير و تحول است.

 

ب) رابطه ميان فرمها لزوماً مشكل و هم تافته است.

 

ج) رابطه, در درون زمينه اي كه همواره در تغيير است شكل مي يابد .

 

اگر اين خواستها پذيرفته شده باشند, آنگاه مي توان ارزش زيباشناختي اي را كه مترتب آنهاست , و در تقابل با مخفي ساختن آنها تحت راه حل هاي واهي است, مورد توجه قرار داد. آندروبنيامين اين ديدگاه را در مقدمه اش بر كتاب

 

 بازنويسي آيزنمن شرح مي دهد. تحليل او هستي شناختي است, و اساساً به بودن كه در تقابل با روابط ميان فرمهاست مي پردازد:

 

است كه در آن آنچه پروژه هست بودن آن چونان يك پروژه قابل فروكاست به بودن آن در يك نقطه زماني نيست. بدين معنا كه بازنويسي, هستي شناسي اي كه مبتني بر تكرار هم تافته يعني, دادني كه روي دادن دوباره اش نيز خود رويدادي است اصيل جدا مي سازد. بدين سان, آنچه هست سايت هم تافته اي است كه حضور دو گانه تكرار و فاصله گذاري در آن به كار آمده است.

 

كار آيزنمن , به يك لحظه مشخص زماني محدود نيست, زمان مندي پيچيده و هم تافته او گذشته و آينده را به منظور ظهور هستي شناسي ((شدن)), آن جا كه كارهاي ديگر هستي شناسي ايستايي متكي اند, گرد هم ميآورد . براي مثال, انتقاد آيزنمن در مورد گسست مدرنيستها از روابط گذشته بستر و پيكره, ناشي از اين آگاهي است كه گذشته به وضوح بخشي از حال حاضر بي پايان آنهاست ( زمان در ((ايستايي)) مدرن متوقف شده, چرا كه مسئله حل شده انگاشته شده است).

اما ادراك بودن, كه مبتني است بر لحظات گذشته, حال و آينده است, مورد چالش, چرا كه هر نوع((بودني)) هر سه آنها را در ((شدني)) فعال گردهم ميآورد. آيزنمن گذشته و آينده را در حال داخل مي سازد, و بدين سان نشان مي دهد كه آنها صرفاً گذشته و آينده موردي از دست رفته و هنوز نيامده, نيستند بلكه دوباره روي مي دهند . كار او با اين نوع هستي شناسي سازگار است , چرا كه تاثيرات واقعي تكرار و فاصله گذاري, و تجربه تاها ( فولدها), كه راچمن شرح داده است, با هستي شناسي (( شدن)) , آنگونه كه بنيامين شرح مي دهد هماهنگ اند.

 

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 714 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 17:56

معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود . فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد .
فلسفه دلوز ، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است . به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است . از نظر دلوز ، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است . وی در کتاب معروف خود ، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی ( 1972) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد . از نظر دلوز ، خرد هر جایی است .
فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد . از نظر این فلسفه ، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد . زیر بنا و روبنا وجود ندارد . فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد . این فلسفه در پی از بین بردن دو گانگی هاست .

فولد یعنی چین و لایه های هزار تو ، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر ، همه چیز در کنار هم است ، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد ، تفسیری بالاتر و فراتر از دیگری نیست ، همه چیز افقی است . به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند . فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است .


فولدینگ ، عمودگرایی ، طبقه بندی و سلسله مراتب مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند . از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است . دلوز در کتاب خود به نام ، فولد ، لایبنیتز و باروک ( 1982 ) جهان را چنین تبیین می کند : " جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا ، زمان فشرده شده ، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است . " دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن می بیند .


یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز ، افقی گرایی است . دلوز به همراه یار همفکر خود ، فیلیکس گاتاری ، مقاله ای به نام " ریزوم " در سال 1976 در پاریس منتشر کرد . این موضوع در کتاب هزار سطح صاف ( 1980) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید . رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان ، ساقه آن به صورت افقی و در زیر خاک رشد می کند . برگ های آن خارج از خاک است . با قطع بخشی از ساقه آن ، این گیاه از بین نمی رود ، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند .


این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم  ، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردند و اصول اولیه آن را زیر سوال بردند . از نظر آنها ، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار ، درخت گونه و مرکز مدار است .


بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه 1990 مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن ، فرانک گهری ، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند . از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیردل ، جفری کیپینز ، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد . همانند دیکانستراکشن ، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.

Guggenheim Museum Bilbao · Bilbao, Spain

این معماران در کارهای جدید خود پیچیدگی را با وحدت یا تقابل نشان نمی دهند بلکه به صورت نرم و انعطاف پذیر ، پیچیدگی ها و گوناگونی های مختلف را در هم می آمیزند . این کار باعث از بین بردن تفاوت ها نمی شود . باعث ایجاد یک پدیده همگون یکپارچه نیز نمی گردد ، بلکه این عوامل و نیروها به صورت نرم و انعطاف پذیر در هم می آمیزد . هویت و خصوصیت هر یک از این عوامل در نهایت حفظ می شود مانند لایه های درونی زمین که تحت فشارهای خارجی تغییر شکل می دهند ، در عین این که خصوصیات خود را حفظ می کنند .

Weisman Art Museum · Minneapolis, Minnesota
نظریه دیکانستراکشن جهان را به عنوان زمینه هایی از تفاوت ها می دید و این تضاد ها را در معماری شکل می داد . این منطق تضاد گونه در حال نرم شدن است تا خصوصیات بافت شهری و فرهنگی را به گونه ای بهتر مورد استفاده قرار دهد .

 
دیکانستراکشنیست ها عدم هماهنگی های درون پروژه را در ساختمان و سایت نمایش می دادند و این نقطه آغاز پروژه آنها بود . ولی آنها هم اکنون این تفاوت ها را در تقابل نشان نمی دهند  ، بلکه آنها را به صورت انعطاف پذیری در هم می آمیزند و یک منطق سیال و مرتبط را دنبال می کنند . اگر در گذشته پیچیدگی ها و تضاد از دل تقابل های درونی پروژه بیرون می آمد ، در حال حاضر خصوصیات مکانی ، مصالح و برنامه به صورت انعطاف پذیری روی همدیگر تا می شوند ، در حالی که هویت هر یک حفظ می شوند . معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد . فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی . در مقیاس شهر ، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند ، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .

گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ می گوید : " فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته . " در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند . در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است ، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند .

Libeskind Zigzag in Berlin

معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود . در فیلم ویدیویی مایکل جکسون به نام سیاه و سفید ، تصویر صورت چند فرد مختلف که از نژادها ، رنگ ها ، جنسیت و سنین مختلف بودند گرفته شده بود و در مقابل چشمان حیرت زده تماشاگران تلویزیون ، تصویر یکی به دیگری تبدیل می شد ، بدون اینکه بیننده احساس کند که این لایه های بین دو صورت کاملا متفاوت به صورت تصنعی و یا ناهمگون به یکدیگر تبدیل می شوند .
در فیلم پایان گر 2 (
Terminator 2
) نیز هنر پیشه ای که نقش منفی داشت می توانست کالبد خود را به صورت جیوه در بیاورد و همانند جیوه در هر شرایطی تغییر حالت دهد . در روی کف زمین به صورت یک کف پوش پهن شود و سپس از روی کف بلند شده و به صورت انسان و یا حالت های دیگر در آید . امروزه با استفاده از رایانه ، این انتقال و تغییر شکل به راحتی قابل اجرا است و معماران فولدینگ سعی می کنند که معماری را با علم روز همگون و همسو سازند .
در این رابطه بهرام شیردل در مصاحبه خود در مجله آبادی می گوید : " فکر من و همکارانم در معماری و شهر سازی ، قابل انعطاف کردن فضاها است به گونه ای که جوابگوی تفاوت های بی شماری باشد ،... همیشه معتقد بوده ام باید معماری جدیدی به وجود آید که با افکار و زندگی زمان خود انطباق داشته باشد و فرهنگ و تمدن موجود را غنی تر کند ... انسان با گذشت زمان افکار و خصوصیاتش تغییر می کند - بر عکس سایر جانداران - معماری هم باید تبع آن تغییر کند . "
پیتر آیزنمن به عنوان بانی طرح فلسفه فولدینگ در حوزه معماری واژه "
Weak Form  " یا " فرم ضعیف " را مطرح کرده است . فرمی که قابل انعطاف است و خود را با شرایط محیطی وفق دهد .همانطور که ژله با شکل ظرف خود تطبیق می یابد . لذا فرم ها یا لایه های معماری فولدینگ ، در مجاور و همتراز یکدیگر به صورت انعطاف پذیر و در انطباق با شرایط کالبدی ، اجتماعی و تاریخی محیط در سایت قرار می گیرند .

آیزنمن در طرح خود برای مرکز گردهمایی کلمبوس ( 92-1990) موضوع اشاره شده ، در فوق را به صورت کالبد معماری نشان داده است . به طور کلی در اکثر شهرهای بزرگ آمریکا ساختمانی به نام مرکز گردهمایی وجود دارد . در این نوع ساختمان ها به صورت مستمر جلسات ، سخنرانی ها و نمایشگاهای مختلف از طرف اصناف ، سازمان ها و نهادها گوناگون که موقعیت محلی ، ملی و یابین المللی دارند برگزار می شود .

Wexner Center · Ohio State University, Columbus, Ohio
مرکز گردهمایی کلمبوس در شمال مرکز شهر کلمبوس و در واقع در مرز بین مرکز شهر و قسمت شمالی شهر قرار دارد . در سمت غرب ساختمان ،های استریت که یکی از دو خیابان اصلی شهر است عبور می کند و از جنوب تا شمال و مرکز شهر را به یکدیگر متصل می کند . از سه طرف دیگر سایت ، بزرگراههای سرتاسری و خطوط راه آهن عبور می کنند و پل های چند طبقه متعدد در اطراف سایت این خطوط را به یکدیگر متصل کرده است . به عبارتی در غرب سایت مهم ترین مسیر ارتباطی محلی و داخل شهری ، و در سه طرف دیگر سایت خطوط ارتباطی داخل و بین شهری قرار دارد
.

تصمیمات اتخاذ شده و یا اطلاعات کسب شده در گردهمایی های داخل این ساختمان از طریق خطوط تلفن ، فاکس و اینترنت و همچنین مطبوعات و رسانه های مختلف به سراسر کشور منتقل می شود . لذا از یک طرف این ساختمان مرکز تبادل اطلاعات است و لایه های مختلف از این مرکز این اطلاعات را به مناطق مختلف منتقل می کنند . از طرف دیگر این مکان مرکز خطوط ارتباطی محلی و بین شهری است و لایه های مختلف راه های ارتباطی از چهار طرف این ساختمان عبور می کنند .
آیزنمن این جند لایگی خطوط اطلاعاتی و راه های ارتباطی در عصر ابر رسانه ها را در ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان خود به صورت کالبدی به نمایش گذارده است . لایه های مختلف ساختمان در حالت افقی ، به صورت همتراز و با موقعیت همسان در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و مجموع این لایه ها کلیت واحدی را به نام مرکز گردهمایی کلمبوس تشکیل داده اند

.
نکته حائز اهمیت دیگر در طرح آیزنمن این است که ساختمان دارای یک دوگانگی در مقیاس است که به هر دو آنها بدون ارجحیت یکی بر دیگری توجه شده است . یکی مقیاس بزرگ شهر است و از دید داخل برج های مرتفع مرکز شهر ، این ساختمان مقیاسی در حد بزرگراههای اطراف خود دارد . همچنین از دید عابر پیاده در مجاور خیابان اصلی شهر ، مقیاس ساختمان خرد شده و مقیاس آن در حد مقیاس نسبتا کوچک ساختمان های محلی اطراف خیابان است

 Wexner Center · Ohio State University, Columbus, Ohio

یکی دیگر از پروژه های جالب توجه در این سبک ، سرنگون ساختن برج سیرز در شهر شیکاگو توسط گرگ لین است . برج سیرز ، به ارتفاع 110 طبقه مرتفع ترین ساختمان ساخته شده به سبک مدرن است . این ساختمان توسط شرکت معتبر S.O.M بین سالهای 74-1970 ساخته شد . مهندس معمار آن بروس گراهام و مهندس سازه آن فضلور خان - پاکستانی تبار - بود


این ساختمان نماد و نمودی کامل از سبک مدرن و اندیشه مدرن است . نمای خارجی برج تماما با شیشه هایی به رنگ برنز و آلومینیوم سیاه رنگ پوشش شده است و می توان آنرا دنباله شیوه میس وندروهه و شعار کمتر بیشتر است دانست . این برج از نه مکعب مستطیل چسبیده به هم تشکیل شده که به صورت سلسله وار هر کدام تا ارتفاع معینی بالا می روند . دو مکعب مستطیل آخر به ارتفاع 443 متر می رسند . فضلور خان برای هر مکعب مستطیل 25 ستون فلزی در نظر گرفت . لزا برج سیزر از نه لایه - مکعب مستطیل - و هر لایه از 25 لایه - سیستم سازه - تشکیل شده است .

 Sears Tower · Chicago, Illinois

 گرگ لین در پروژه خود - به صورت نمادین - با تبر ، تیشه به ریشه این نماد مدرنیته و معماری مدرن زد و عمود گرایی را به افقی گرایی تبدیل کرد . پس از انداختن برج به روی زمین ، لین لایه های هندسی طویل و قائم الزاویه آن را برطبق شرایط سایت در بین رودخانه ، خیابان و ساختمان های مجاور ، همانند نوارهای خمیری شکل ، در کنار هم قرار داد . این لایه ها در عین این که هر یک خصوصیات خود را حفظ کردند ، ولی با توجه به شرایط موجود در سایت به حالت نرم و انعطاف پذیر ، به صورت افقی و بدون هیچ گونه ارجحیتی در بین عوامل موجود در سایت قرار گرفتند

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 417 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 17:50

معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعت‌ها و سوم ساخت ماشین‌آلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکان‌های عمومی ساخته می‌شوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد.(...) هر سه این‌ها باید با توجه به دوام ٰ راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند

ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد
معماری چیست؟ فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود.
والتر گروپیوس، ۱۹۱۹

وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسی‌است به وسیلهٔ مصالح خام.
لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری بازی احجام است در زیر نور.
لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان می‌شود.
میس وان‌در روهه، ۱۹۲۳
معماری موسیقی جامد است.
گوته
معماری ردپای زمان است بر فضا.
سید هادی میرمیران

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 327 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 16:58

 

معماری یک هنر اجتماعی‌ست. معماران گاه بناهایی را با ایده‌های شخصی طراحی می‌کنند و حتی می‌سازند، ولی بیشتر ساختمان‌ها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی می‌شوند. معمولا از معماران انتظار می‌رود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر می‌شوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصص‌های دیگری به جز معمار نیاز است. هم‌چنین قوانین و آیین‌نامه‌های ساختمانی تصمیم‌گیری‌های معمار را محدود می‌کنند.

در طراحی یک ساختمان معمار تصمیم‌گیرندهٔ نهایی‌ست؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواست‌های کارفرما بر تصمیم‌های او اثر می‌گذارند. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمان‌ها می‌افتد. حتی امروزه که از تجربه‌های جدید و ناآشنای ظاهری استقبال می‌شود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمان‌های جدید در قالب شهری جا بیافتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.

گرچه محدودیت‌هایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیم‌گیری معمار اثر می‌گذارد در میان بیشتر معماران یک واقعیت پذیرفته شده‌است، ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشته‌اند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک کار کرده‌اند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا

. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده می‌شوند.[

 

 

نیازمند منبع

 

]


 

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 283 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 16:54

مان‌گونه که معماری رابطه‌ای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار می‌تواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه تعریف مشخصی دارند. بیش‌تر ساختمان‌های تاریخی که مورد تحسین واقع شده‌اند به دست اشخاصی ساخته‌شده‌اند که هم معمار و هم مهندس بوده‌اند. هر بنا نیاز به پیش‌بینی‌های تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالی‌که معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایده‌ای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیان کنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقل‌کنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزش‌دهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزیینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها نه تنها عمل‌کردی و ایمن بلکه باید دارای شخصیتی گرم و خانگی باشند. این اهداف و سیاست‌ها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف می‌شوند و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارند.

برخی معماران[۳] بارها عنوان کرده‌اند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتا زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخه‌ای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعا با در نظر داشتن این تئوری طراحی و ساخته می‌شوند.

 

علمی،آموزش،تخصصی معماری...
ما را در سایت علمی،آموزش،تخصصی معماری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهندس سجاد انعامی memar-s-a بازدید : 328 تاريخ : چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت: 16:50